نويسنده: علي اميني نژاد




 

آنچه را تاکنون از بزرگان عرفاني دوره ي پنجم گفته شد، مي توان مکتب اصفهان ناميد که در پي آن شاخه اي را در نجف و شاخه اي را در تهران مي يابيم. در نجف به وسيله ي ملاحسينقلي همداني و سيدعلي شوشتري گسترش يافت که به سيدعلي آقا قاضي طباطبايي ختم مي شود و در تهران به وسيله ي آقا محمدرضا قمشه اي، شاگرد سيدرضي لاريجاني شروع و به مرحوم شاه آبادي ختم مي شود و در پي آن مکتب قم آغاز مي گردد. ما اينک و در ادامه ي مباحث گذشته، از بزرگان مکتب نجف شرح احوال مختصري ارائه خواهيم کرد.

8. آخوند ملاحسينقلي همداني (م 1311)

يکي از بزرگان عرفاني در دوره هاي اخير، آخوند ملاحسينقلي همداني است. پدرش چوپان پاک سيرتي بود که به خاطر علاقه اش به علما، فرزندش حسينقلي را براي تحصيل به تهران فرستاد. پس از مدتي براي تحصيل حکمت راهي سبزوار شد و سپس به نجف رفت و در درس فقه شيخ مرتضي انصاري شرکت کرد و از طريق شيخ انصاري با عارف کامل سيدعلي شوشتري آشنا شد. خود مي گويد:
" مي ديدم شيخ علي الدوام ايام چهارشنبه را به منزل آقا سيدعلي شوشتري مي رود که از تلاميذ خود اوست، روزي من هم رفتم، ديدم شيخ به هيئت تلميذ نشسته و سيد به هيئت استاد و سيد چيزها مي فرمود، مگر در دل گذراندم که من نيز علي الدوام بيايم، و چون برخاستم سيد فرمود: اگر خواستي بيا. (1) "
آقا سيدعلي شوشتري- که به سبب عارف مجهولي با نام ملاقلي جولا تحول شگرف معنوي مي يابد و ماجراي آن در کتب شرح حال آمده است- مبدأ يک سلسله و مکتب اخلاقي و عرفاني در نجف شد که پس از وي به وسيله ي همين شاگردش (ملاحسينقلي همداني) در نجف اشرف استقرار کامل يافت.
پس از وفات شيخ انصاري، آخوند همداني تصميم مي گيرد درس فقه استاد را ادامه دهد، اما مرحوم شوشتري به وي نامه اي مي نويسد و مي گويد: «اين روش شما تامّ و تمام نيست و شما مقامات عاليه ي ديگري را بايد حايز گرديد». از همين روي آخوند، کرسي درس فقه را رها مي کند و در مسير سلوک به مقامات عالي دست مي يابد. آيت الله عبدالحسين لاري از شاگردان آخوند مي گويد:
" جلسات درس اخلاق او فوق العاده جذاب و پرشور بود. استادم مي فرمود: بعضي هستند در نجف که فيوضات و مددي را که از بقعه ي منوّره حضرت امير (عليه السّلام) متصاعد مي شود و به اموات وادي السلام افاضه مي شود و هر روز به ايشان مي رسد با اين چشم ظاهري مشاهده مي کنند، مانند خطوط نور که متصل به قبور ايشان است و ما مي دانستيم آن شخص، خود ايشان است. (2) "
نفوذ و تأثير کلام او بسيار زياد بود. داستان تحول فردي از اشرار با نام «عبد فرّار» با يک برخورد و يک جمله ي آخوند همداني و يا تحول برخي از اراذل و اوباش با نهي از منکر او معروف است. سيدعلي آقا قاضي طباطبايي- که در ادامه، شرح احوال او خواهد آمد- شاگرد شاگردان آخوند ملاحسينقلي است، مي گويد: «وقتي به نجف رفتم در راه ديدم شيخي تلوتلو مي خورد و با اين حال راه مي رود. تعجب کردم و از مغازه داري پرسيدم: مسئله چيست؟ پاسخ داد: اينها از درس اخلاق ملاحسينقلي همداني مي آيند». (3)
شاگردان فراواني تربيت کرده است که فهرست برخي از بزرگان ايشان که خود از عارفان بزرگ اين دوره هستند، به قرار زير مي باشد:

الف) سيداحمد تهراني حائري کربلايي:

وي بسيار بکا بود؛ به طوري که در نمازها نمي توانست خود را حفظ کند، به ويژه در نمازهاي شب. شاگرد برجسته و ممتاز او، سيدعلي آقا قاضي طباطبايي مي گويد:
شبي از شب ها در مسجد سهله بيتوته داشت. کسي آمد و در پي فريضه ي صبح در سجده شد تا طلوع خورشيد، پس از آن رفتم و بديدم که آقا سيداحمد است و از شدت گريه خاک مسجد گل کرده است و صبح برفت و در حجره نشست و چنان مي خنديد که صداي او به بيرون مسجد مي رسيد.
سيداحمد در تشهد آخر نماز عصر روز جمعه، سال 1332 ق وفات کرد.

ب) ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي:

صاحب کتبي همچون: اسرارالصلوة، مراقبات و لقاء الله که استاد اخلاق امام خميني (رحمه الله) بوده است.

ج) سيدعبدالغفار مازندراني.

د) شيخ محمد بهاري همداني:

متوفاي سال 1325 ق که از اساتيد مرحوم قاضي بود.

هـ) سيدمرتضي کشميري:

متوفاي سال 1323 ق که استاد شيخ حسنعلي نخودکي اصفهاني (م 1361 ق) بود.

و) سيدمحمدسعيد حبوبي:

در نقل ها آمده است که روزي آخوند ملاحسينقلي همداني سرکلاس درس چندبار گفت: آفرين سيدمحمدسعيد! همه تعجب مي کنند و بعدها ماجرا را از سيدمحمدسعيد مي پرسند: مي گويد: من در آن موقع سوار قايقي بودم و مرد عربي سرش را به کتف من گذاشت و خوابيد و خرخرکنان آب دهانش را روي من مي ريخت، ولي من دلم نيامد که او را بيدار کنم و همين وضع را تا مقصد تحمل کردم و او را بيدار نکردم! (4)

9. آسيدعلي آقا قاضي طباطبايي (م 1366)

وي در ابتدا تحت تربيت پدر خود بود و از آن طريق به آقا محمد بيدآبادي و در نهايت به صدرالمتألهين متصل مي شود. بعدها هم که تحت اشراف سيداحمد کربلايي واحد العين قرار گرفت، از طريق ملاحسينقلي همداني و ملاهادي سبزواري به ملاصدرا اتصال مي يابد.
مرحوم قاضي اعجوبه ي عرفان در زمان معاصر است و کتب فراواني شرح حال، کرامات و مقامات او را نوشته اند. (5) به افکار محيي الدين عربي بسيار ارج مي نهاده است و او را از انسان هاي کامل مي دانسته و فتوحات مکيه را تدريس مي نمود و نيز بر مثنوي و فتوحات تعليقات مفصلي دارد.
همه ي اينها موجب مي شد تا از سوي علماي ظاهري سخت زير فشار باشد و با توجه به خانواده ي پرجمعيتي که داشته، در فقر شديد زندگي را مي گذراند، اما به تعبير يکي از شاگردانش خم به ابرو نمي آورده است و در برابر همه ي سختي ها بر لبانش لبخند نقش مي بست.
وي در تربيت شاگردان بزرگ بسيار موفق بود و به طور تقريبي بيشتر بزرگان عرفاني روزگار ما از شاگردان او هستند. اين طريق و سلسله ي اخلاقي- عرفاني- الهي هنوز زنده و پوياست.
مرحوم قاضي شب ها مجلس اخلاق داشتند و چراغ روشن نمي کردند و بيشتر در معرفت نفس، تهذيب اخلاق و عرفان صحبت مي کردند و اگر ناشناسي وارد مي شد، صحبت را تغيير مي دادند و مي فرمودند: «استعدادات مختلف است».
عارف واصل سيدعبدالکريم کشميري (رحمه الله) که از شاگردان قاضي است و شرح مختصري از احوال او خواهد آمد، درباره ي استادش مي گويد: «او تمام مکاشفه بود و اواخر عمر آب را مي ديد، گريه مي کرد و به ياد ابي عبدالله (عليه السّلام) مي افتاد». در قسمت ديگر از گفتار خود مي گويد: «بعد از وفات استادم خواستم مقامات او براي من روشن شود، خواب ديدم که از قبر آقاي قاضي تا به آسمان نور کشيده شده است». (6)
آيت الله حاج شيخ محمدتقي آملي (رحمه الله) از شاگردان سلسله ي اول مرحوم قاضي است، وي مي گويد:
" من مدت ها مي ديدم که مرحوم قاضي دو سه ساعت در وادي السلام مي نشينند. با خود گفتم: انسان بايد زيارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه اي روي مردگان را شاد کند؛ کارهاي لازم تري هم هست که بايد به آنها پرداخت. اين اشکال در دل من بود، اما به احدي ابراز نکردم، حتي به صميمي ترين رفيق خود از شاگردان استاد. مدت ها گذشت و من هر روز براي استفاده از محضر استاد خدمتش مي رفتم، تا آنکه از نجف اشرف عازم بر مراجعت به ايران شدم، وليکن در مصلحت بودن اين سفر ترديد داشتم. اين نيت هم در ذهن من بود و کسي از آن مطلع نبود. شبي خواستم بخوابم، در آن اطاقي که بودم، در طاقچه ي پايين پاي من کتاب بود، کتاب هاي علمي و ديني. در وقت خواب طبعاً پاي من به سوي کتاب ها کشيده مي شد. با خود گفتم: برخيزم و جاي خواب خود را تغيير دهم يا نه، لازم نيست؛ چون کتاب ها درست مقابل پاي من نيست و بالاتر قرار گرفته؛ اين هتک احترام به کتاب نيست. در اين ترديد و گفت و گو با خود بالاخره بنابر آن گذاشتم که هتک نيست و خوابيدم. صبح که به محضر استاد مرحوم قاضي رفتم و سلام کردم فرمود: عليکم السلام، صلاح نيست شما به ايران برويد و پا دراز کردن به سوي کتاب ها هم هتک احترام است. بي اختيار و هول زده گفتم: آقا شما از کجا فهميده ايد؟ فرمود: از وادي السلام فهميدم. (7) "
از ديگر شاگردان برجسته ي آن بزرگوار، علامه طباطبايي، سيدهاشم حداد و حاج شيخ عباس هاتف قوچاني- وصي عرفاني ايشان- مي باشند.
همچنان که اشاره شد، پس از مرحوم قاضي تا حدودي مکتب عرفاني نجف به پايان مي رسد، از اين رو در ادامه ي مباحث، عرفاي بزرگ مکتب تهران را در حد توان برمي شماريم.

10. آقا محمدرضا قمشه اي (م 1306)

وي شاگرد عرفاني سيدرضي لاريجاني است و به جهاتي که در کتب تراجم مذکور است، از اصفهان به تهران مهاجرت مي نمايد. هرچند پيش از وي ملاعبدالله زنوزي، به دستور استادش ملاعلي نوري براي تدريس در مدرسه ي مروي به تهران آمده بود و حوزه ي حکمي را برپا کرده بود، اما آغاز مکتب عرفاني حکمي تهران را بايد پس از ورود آقا محمدرضا دانست.
وي بسيار ساده و بي تعين بود. مرحوم جهانگيرخان قشقايي که از شاگردان بزرگ اوست، مي گويد:
" براي تحصيل خدمت مرحوم قمشه اي به تهران آمدم. ديدم هيچ جنبه ي علمايي ندارد و به کرباس فروشان مي ماند، اما در حال جذبه. از خدمتش طلب درس کردم، فرمود: فردا به خرابات آي! خرابات محلي بود بيرون خندق و درويشي در آن قهوه خانه اي داشت که محل تردد اهل ذوق بود. فردا به آنجا رفتم و ديدم در خلوتگاهي بر حصير نشسته و اسفار را گشودم، ولي استاد آن را از سينه برخواند و چنان تحقيقي کرد که نمانده بود ديوانه شوم و آن حالت من دريافت و فرمود: «قوّت مي، بشکند ابريق را». (8)
قمشه اي بيشتر علوم را تدريس مي کرد، ولي به طور عمده حکمت و عرفان و بيشتر کتب محيي الدين بن عربي و رسائل عرفا را درس مي گفت. نقل است که فيلسوف معاصر وي سيدابوالحسن جلوه که در «حکمت مشاء» متخصص بود، در پي معارضه ي علمي با ايشان برآمد. آقا محمدرضا به تدريس فلسفه ي مشاء که فن تخصصي مرحوم جلوه بود، شروع نمود و طلاب فاضل او را در وسعت اطلاع، کثرت تحقيق و جودت فهم بر جلوه ترجيح دادند، ولي ميرزا ابوالحسن جلوه تدريس شرح فصوص و مفتاح الغيب را شروع کرد که در همان صفحه ي اول توقف نمود و شايد به همين دليل است که گفته اند: با آمدن مرحوم قمشه اي به تهران «جلوه از جلوه افتاد».
حکيم قمشه اي شاگردان برجسته اي تربيت کرده است که فهرست برخي از ايشان به قرار زير مي باشد:

الف) آقا ميرزا ابراهيم زنجاني معروف به رياضي:

که علامه رفيعي قزويني (رحمه الله) از شاگردان اوست.

ب) شيخ اسدالله يزدي:

از بزرگان حکمت و عرفان که آقاميرزا مهدي الهي قمشه اي از شاگردان اوست و در کوه سنگي مشهد همچون برخي ديگر از حکما، مدفون است.

ج) جهانگيرخان قشقايي:

که گويا تا چهل سالگي در مسير علم قرار نداشت، بلکه به نوازندگي اشتغال داشت، اما در ملاقات با عارفي در اصفهان متحول شد و در نهايت در تهران به مقامات عالي حکمت و عرفان رسيد و استاد بيشتر اساتيد و بزرگان پس از خود، همچون: سيدابوالحسن اصفهاني، سيدجمال الدين گلپايگاني، آقانجفي قوچاني، سيدحسن مشکان طبسي، حاج آقا رحيم ارباب اصفهاني، ميرزا علي آقا شيرازي، آقاشيخ محمدحکيم خراساني- که استاد سيدجلال الدين همايي بوده است- شيخ محمدحسين فاضل توني- از اساتيد علام حسن زاده آملي- سيدمحمدعلي داعي الاسلام لاريجاني و شيخ مرتضي طالقاني- از بزرگان عرفاني نجف و صاحب حالات روحاني و کرامات فراوان که استادِ علامه محمدتقي جعفري (رحمه الله) بوده است- گشت. اين عارف در سال 1328 ق وفات مي کند.

د) آقا ميرسيدشهاب الدين نيريزي شيرازي:

که ميرزا احمد آشتياني، ميرزامحمود و ميرزا مهدي آشتياني از شاگردان او هستند.

هـ) شيخ غلامعلي شيرازي.

و) ميرزامحمدطاهر تنکابني.

ز) ميرزامحمود قمي:

متخلص به «رضوان» که استادِ علامه شعراني و علامه رفيعي قزويني بود.

ح) ميرزا هاشم اشکوري که شرح حال او خواهد آمد.

عارف محقق آقا محمدرضا قمشه اي به سال 1306 ق وفات نمود و در حال احتضار به اطرافيان خود گفته بود: «آيا اسب سفيدي را که حضرت صاحب (عليه السّلام) براي سواري من فرستاده اند، مي بينيد!»

11. ميرزاهاشم اشکوري (م 1332)

وي سرآمد شاگردان آقامحمدرضا قمشه اي است و بر نصوص، مصباح الانس و اسفار تعليقات ارزشمندي دارد. شاگردان مشهور او عبارت اند از: علامه سيدابوالحسن رفيعي قزويني، ميرزااحمد آشتياني، آقاسيدحسين بادکوبه اي- استادِ فلسفه ي علامه طباطبايي-، شيخ محمدحسين فاضل توني، سيدمحمدکاظم عصّار، ميرزا محمدعلي شاه آبادي- استادِ عرفاني امام خميني (رحمه الله)-، ميرزا مهدي آشتياني، آقا شيخ مهدي اميرکلايي مازندراني و آقا شيخ محمدمهدي نوايي مازندراني، صاحب حاشيه بر اسفار.

12. ميرزا مهدي آشتياني (م 1332)

وي علاوه بر آنکه چندين رساله در مباحث حکمي و عرفاني همچون: اساس التوحيد و شرح مشکلات ديوان حافظ دارد، بر اسفار، اشارات شفا منظومه، فصوص و مصباح الانس تعليقات نوشته است و دو کتاب اسفار و اشارات را ترجمه کرده است.
ميرزا مهدي در اواخر عمر گفته بود:
" آنچه من گفته ام، به علم اليقين يافته ام، نه عين اليقين، و در مسافرتي که به بخارا داشتم، به سالکي برخوردم که قصد تربيت من را داشت، لکن عذر آوردم که مي خواهم به زيارت پدرم بروم، گفت: اگر به ايران برگردي، نه پدر را مي بيني و نه من را و همان طور هم شد؛ زيرا به ايران آمدم، پدر رحلت کرد و بعد به بخارا بازگشتم، او را هم نيافتم. (9) "
آشتياني شاگردان برجسته و مشهوري تربيت نمود، از جمله ي آنها: علامه ي ذوفنون ميرزا ابوالحسن شعراني، علامه بديع الزمان فروزانفر، سيدجلال الدين آشتياني، آيت الله سيدشهاب الدين مرعشي نجفي که از شاگردان آقا سيدعلي قاضي طباطبايي و ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي نيز بوده اند، علامه محمدتقي جعفري که پس از مسافرت به نجف در خدمت شيخ مرتضي طالقاني قرار گرفت و خود صاحب شرح مفصلي بر مثنوي و آثار فراوان ديگري است، استاد شهيد مرتضي مطهري و دکتر مهدي حايري يزدي.
ميرزا در سال 1332 ق وقتي رو به قبله نشسته بود و در باب شق القمر صحبت مي کرد و گاه گاه بلند بلند «يا رحمن يا رحيم يا ارحم الراحمين» مي گفت، به رحمت خدا رفت و در حرم حضرت معصومه (عليه السّلام) در قم مدفون است.
آنچه تاکنون گفته شد، شرح مختصري از بزرگان مکتب عرفاني نجف و تهران بود و در پي اين دو مکتب، مکتب قم پيدايش يافت که در واقع نقطه ي تلاقي حوزه ي عرفاني نجف و تهران مي باشد؛ چرا که آن دو شاخه در نهايت به قم مي رسند و حوزه ي فلسفي و عرفاني گرمي در قم به پا مي شود که در اين قسمت به برخي بزرگان عرفاني آن اشاره مي شود.

13. آيت الله العظمي امام خميني (رحمه الله) (م 1408)

ايشان در عرفان شاگرد مرحوم ميرزا محمدعلي شاه آبادي و در اخلاق شاگرد ميرزا جوادآقا ملکي تبريزي است و از اين جهت جمع کننده بين مدرسه ي تهران و نجف مي باشند. حوزه ي فلسفه و عرفان امام خميني پيش از حوزه ي درسيِ پررونقي بود که علامه طباطبايي تشکيل داد و شاگرداني مانند: استادان سيدجلال الدين آشتياني، شهيد مرتضي مطهري و دکتر مهدي حايري از آن بهره بردند. وي داراي ابهتي الهي و منشي بزرگوارانه بود و شرح احوال ايشان روشن تر از آن است که بازگو شود.
توحيد به حقيقت کلمه در او پياده شده بود و جز قدرت حق تعالي قدرتي ديگر نمي شناخت. شخصيتي همه جانبه بود. صفات و ملکات انساني به شکل جمع اضداد در او جمع بود. با روشنگري و شجاعت عارفانه، انقلابي عظيم را رهبري کرد که سابقه نداشته است و بزرگ ترين قدرت هاي روزگار را به زانو درآورد و معادلات جهاني را برهم زد و در دنياي غرب با عنوان «عارف خطرناک» از او ياد مي شد و در اين مسير، هزاران نفر از مردم عادي به درجاتي والا از مقامات انساني و معنوي رسيدند و در عمل قومي را تربيت کرد.
آثار عرفاني امام خميني (رحمه الله) از بهترين آثار عرفاني است که به گفته ي برخي اساتيد عرفان، به سبک قلم بزرگان و محققان عرفان نوشته شده است، همانند: آداب الصلوة، سرّالصلوة، تعليقات بر شرح فصوص الحکم قيصري و مصباح الانس، شرح حديث رأس الجالوت، مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية و ديوان شعر.
نکته ي قابل دقت آن است که مدرسه ي قم با ظهور امام خميني (رحمه الله) و پيروزي انقلاب اسلامي و مردمي، کاروان حکمت و عرفان را وارد مرحله اي تازه نمود؛ يعني اگر دوره ي پنجم خود داراي مراحلي باشد، يکي از مراحل مهم و اساسي، در اين مقطع زماني رقم خورده است.
از ويژگي هاي اين مرحله، گشايش اهل معرفت است؛ زيرا تا قبل از اين برهه، در همه ي طول تاريخ، عرفا و اهل معرفت در تنگناهاي جدي به سر مي بردند و معارف عرفاني و حکمي را در سرداب ها به اشخاص مستعد منتقل مي نمودند و اظهار علوم عرفاني نه تنها منشأ يک سلسله فشارهاي مداوم مي شد، بلکه اغلب به تکفير و مانند آن کشيده مي شد، اما رخداد مبارک انقلاب اسلامي و شخصيت جامع و عرفاني امام خميني (رحمه الله) به عنوان رهبر کبير انقلاب، هم زمان با ظهور شخصيتي همچون علامه طباطبايي (رحمه الله) موجب تغيير اوضاع، گرم شدن و رسميت يافتن علوم و دروس فلسفي و عرفاني شد.
از همين رهگذر، ويژگي ديگر اين زمان که گسترش بي سابقه ي علوم عرفاني و حکمي است، خود را نشان مي دهد، آن چنان که اين علوم از حوزه ي خاص خارج و وارد حوزه عام شده است که در صورت هدايت درست اين پديده، مي تواند در جامعه منشأ دگرگوني هاي مثبت عظيم و معنوي شود.

14. علامه سيدمحمدحسين طباطبايي (م 1402)

وي در حکمت شاگرد آقا سيدحسين بادکوبه اي و در عرفان، اخلاق و سير و سلوک از بهترين شاگردان مرحوم قاضي بود. آيت الله محمدتقي آملي (رحمه الله) که خود از شاگردان برجسته ي مرحوم قاضي بوده اند، درباره ي علامه طباطبايي (رحمه الله) مي گويند: «ايشان و مرحوم سيداحمد کربلايي کشميري در ميان شاگردان مرحوم آقاي قاضي از همه بهتر بودند و آقاي طباطبايي در همان وقت کشفيات بسيار داشتند». (10)
ساليان درازي در تبريز در گمنامي زيست، ولي پس از هجرت به قم در حوزه ي معارف تحول شگرف پديد آورد و به عالم اسلام آثار درخور و شاگرداني بزرگ عرضه کرد.
برخي از آثار ايشان عبارت اند از: بداية الحکمة و نهاية الحکمة- که امروزه کتاب اول و دوم دروس فلسفي در حوزه هاي علميه محسوب مي شود- اصول فلسفه و روش رئاليسم، تعليقات بر اسفار، رسالة الولاية و از همه مهم تر، تفسيرالميزان، تفسير ماندگار و اثر ابدي ايشان است.
علامه طباطبايي در تربيت شاگردان و پرورش عالمان سترگ اسلامي نيز موفقيتي چشمگير داشتند، برخي از شاگردان درسي ايشان که هر يک در عالم علم ستاره اي درخشان شدند، عبارت اند از: سيدجلال الدين آشتياني- که در احياي تراث فلسفي و عرفاني نهايت سعي را نشان داده و در شناساندن آنها به مجامع علمي داخلي و خارجي توفيق کاملي داشتند-، حکيم عارف، سيدمحمدحسين تهراني- که از اصحاب حاج شيخ عباس هاتف قوچاني، سيدهاشم حداد و آقا ميرزا جواد انصاري همداني بوده و آثار فراواني همچون: الله شناسي، امام شناسي، معادشناسي، روح مجرد، مهر تابان و ... دارد-، آيت الله شيخ محمدتقي مصباح يزدي؛ صاحب تعليقات بر نهاية الحکمة و شرح اسفار، آيت الله شهيد مرتضي مطهري که آثار فلسفي و اسلامي فراوان دارند، آيت الله علامه حسن زاده آملي، آيت الله جوادي آملي و عده اي ديگر ... .

15. علامه حسن حسن زاده آملي

ايشان شاگرد بزرگان تهران مانند: علامه شعراني، الهي قمشه اي، فاضل توني، شيخ محمدتقي آملي و جولستاني بوده و پس از مهاجرت به قم از محضر علامه طباطبايي و برادر بزرگوارشان آقا سيدمحمدحسن الهي و آقا سيدمهدي، فرزند مرحوم قاضي بهره هاي فراوان بردند.
همچنان که گفته شد، ما شرح احوال بزرگان دوره ي متأخر به ويژه شرح احوال باطني، کرامات، مکاشفات و مقامات ايشان را به جهت آنکه هم اينک کتب فراواني در دسترس همگان است، مطرح نمي کنيم. شرح زندگاني علامه حسن زاده نيز در آثار مختلفي آمده است. ايشان در واقع آخرين حکيم ذوفنون از سنخ حکماي بزرگ گذشته مي باشند و در سلوک و مراحل و مقامات عرفاني داراي عالي ترين درجات مي باشند که گوشه اي کوچک از مکاشفات خود را در کتاب انسان در عرف عرفان ذکر نموده اند.
ايشان آثار فراواني در زمينه هاي مختلف عرضه کرده اند. از جمله ي آنها: تصحيح و تعليق اسفار و اشارات، شرح منظومه، تمهيد القواعد، شرح فصوص قيصري و مصباح الانس است. از ديگر آثار ايشان: اتحاد عاقل به معقول، شرح فصوص فارابي، دروس معرفت نفس، دروس هيئت و ديگر رشته هاي رياضي، معرفة الوقت و القبلة و ده ها رساله ي ديگر و به ويژه کتاب نفيس عيون مسائل النفس مي باشد. از جمله آثار علامه حسن زاده که در تکميل فصوص الحکم ابن عربي است، اضافه کردن يک فصّ به بيست و هفت فصّ آن کتاب است با نام فصّ حکمة عصمتيّة في کلمة فاطمية و شرحي که خود بر آن نوشته اند.
ايشان شاگردان فراواني براي انتقال معارف به نسل هاي آينده تربيت کرده اند.

16. آيت الله سيدرضا بهاء الديني (رحمه الله) (م 1418)

ايشان از بزرگان اهل معرفت مکتب قم مي باشند و بيشتر از راه هوش ذاتي، تفکر مداوم و پيروي کامل از شريعت به مقامات معنوي دست يافتند و استاد به خصوصي نداشتند. شرح حالات ايشان در برخي کتب و رسائل انتشار يافته است. (11)

17. آيت الله سيدعبدالکريم کشميري (م 1419)

ايشان از جواني به سيروسلوک و ذکر علاقه اي زياد داشتند و در نجف از شاگردان مرحوم قاضي بودند و از فيوضات ايشان استفاده مي کردند. در حکمت، شاگرد شيخ صدرا بادکوبه اي، حاج آقا فيض خراساني و شيخ عبدالحسين رشتي بوده اند. از ايشان کرامات و مکاشفات فراواني نقل مي شود که در کتاب ها آمده است. (12)

18. آيت الله شيخ محمدتقي بهجت

ايشان از شاگردان سلوکي آقا سيدعلي قاضي در نجف بوده اند. در رياضت ها، مجاهدت ها و ذکرها يد طولايي دارد. در کتاب ها از ايشان کرامات و مکاشفات فراواني (13) آمده است.

19. آيت الله جوادي آملي

ايشان از شاگردان برجسته ي درسي علامه ميرزاابوالحسن شعراني، الهي قمشه اي، شيخ محمدتقي آملي، فاضل توني و به ويژه علامه طباطبايي (رحمه الله) بوده اند. از جمله انديشه وراني هستند که در حوزه هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، سياسي، قرآني، فقهي، فلسفي و عرفاني صاحب اثر مي باشند؛ تفسير تسنيم، شرح مفصّل بر اسفار با نام رحيق مختوم، تحرير تمهيد القواعد و حماسه و عرفان از جمله آثار ارزشمند ايشان مي باشد.

پي‌نوشت‌ها:

1. همان، ص 209.
2. همان، ص 216.
3. ر. ک: علامه حسن زاده آملي، در آسمان معرفت، ص 106.
4. علي افراسيابي، مقدمه بر تذکرة المتقينِ شيخ محمد بهاري همداني، ص 22.
5. ر. ک: سيدمحمدحسن قاضي، آيت الحق.
6. سيدعلي اکبر صداقت، آفتاب خوبان، ص 35.
7. سيدمحمدحسين حسيني طهراني، معادشناسي، ج2، ص 266.
8. منوچهر صدوقي سها، تحرير ثاني تاريخ حکما و عرفاي متأخر، ص 286.
9. منوچهر صدوقي سها، تحرير ثاني تاريخ حکما و عرفاي متأخر، ص 375.
10. حسن حسن زاده آملي، در آسمان معرفت، ص 30.
11. ر. ک: حسين حيدري کاشاني، سيري در آفاق.
12. ر. ک: سيدعلي اکبر صداقت، آفتاب خوبان؛ همو، صحبت جانان.
13. ر. ک: فريادگر توحيد، تهيه و تنظيم مؤسسه ي تحقيقاتي فرهنگي اهل بيت (عليهم السّلام)، قم.

منبع مقاله :
اميني نژاد، علي؛ (1390)، آشنايي با مجموعه عرفان اسلامي (كليات، تاريخ عرفان، عرفان نظري، عرفان عملي و...)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه الله)، چاپ دوم